عشق بيداد من
باختن يعني لحظه عشق
جان سرزمين يعني يعني
زندگي پاک من عشق ليلي و
قمار مجنون
در عشق يعني تنهای... شدن
ساختن عشق
دل يعني
كلبه وامق و
يعني عذرا
عشق شدن
من عشق
فرداي يعني
كودك مسجد
يعني الاقصي
عشق من
میروم با تــــو... ولی بی تــــــو...
در چشمانم تنها یی ام را پنهان می کنم... و حال که این زمان است ... طپش های قلبم حتی نای رقابت با دقیقه ها را هم ندارد ... می روم ... می روم و زیر لب بر سکوت کوچه ناسزا می گویم ... خدا را می خوانم ... خدایا..... سرای محبت کجاست ...؟ ولی باز جز سکوت کوچه جوابی نمیشنوم ... چند روزی میروم...بی انگیزه تر از همیشه... در جستجوی لحظه ای فراموشی... اندکی هوای غیر از اینجا... به هرکجا که آسمانش این رنگ نباشد... میروم با تــــو... ولی بی تــــــو...
در دلم دلتنگی ام را...
در سکوتم حرفهای نگفته ام را...
در لبخندم غصه هایم را...
مگه میشه تو رو دید و به ترانه نرسید
بگو میشه تازه شد می شه تو رو نفس کشید
میشه از تماشای اتیش بازی گذشت
بگو میشه با تو تا اخر شعله ها دوید
مگه میشه تو رو دید و از سپیده پر نشد
تو رو دید و از سفر های ندیده پر نشد
تو رو دید واز حریق شاپرک حرفی نزد
از هوای این همه نفس بریده پر نشد
اره میشه میشه تا ستاره رفت
تا ته عشق تو باز دوباره رفت
بگو میشه تو رو فهمید
میشه از خوندن نترسید
میشه وزن عاشقانه
به غزل درد تو بخشید
میشه باز دیوونه تر شد
میشه با تو دربه در شد
اره میشه میشه تا ستاره رفت
تا ته عشق تو باز دوباره رفت
وقتی ابرهای سیاه ، آسمون شهرمو ، می پوشونه
از کنار پنجره شیون باد می پیچه توی خونه
وقتی بارون می شینه ، روی فرش سبزه ها
دل من گریه می خواد
همه جا رنگ شب ، واسه مرگ لحظه ها
دل من گریه می خواد
دیگه از سکوت سرد کوچه ها ، دل من خسته شده
مثل اون روزها می خوام داد بزنم ، که لبم بسته شده
آخه من ممنونم از مرداب پیر
براتون قصه ی دل خونده بودم
می خواستم یه روز به دریا برسم
که حالا زندونی هر نفسم
من اسیر قفسم ، توی شهر آشنا ، یه غریب بی کسم
هوس خنده ، نمونده رو لبام
مثل یک صخره ی سردند آدمها
خبر از خوندن یک ترانه نیست
خاک مرده پاشیدن رو صحنه ها
نه سوالی ، نه جواب ، همه جا رفته بخواب
دل من گریه می خواد
مستی و عشق و امید، همه شد نقش بر آب
دل من گریه می خواد دل من گریه می خواد
كی فكرشو میكرد با كوله بار غم از خاطرت برم
رفتی گذشتی از احساس من ولی از تو نمیگذرم
كی فكرشو میكرد بعد نبودنت سرخورده تر بشم
من فكر میكنم بازم به یاد تو افسرده تر بشم
پیش تو مردنم یا زنده بودنم فرقی نمیكنه
اما برای من بازنده بودنم فرقی نمیكنه
باید مسیرمو بی همسفر برم
با كوله بار درد كی فكرشو میكرد
من تو جوونی یم پیر غمت شدم
كاری نمیشه كرد كی فكرشو میكرد
بی تو این روزای روشن واسه من تاریک و تاره
وقتی بی تو تک و تنهام زندگیم معنا نداره
از همون روزی که رفتی دل به هیچ کسی ندادم
فکر میکردم می رسی یه روز تو بی کسیم به دادم
گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله
دیدن دوباره ی تو فقط تو خواب و خیاله
لحظه های آخر تو توی قلب من می مونه
هیشکی مثل من بلد نیست قدر چشماتو بدونه
رفتی و چشمای خیسم یادگاری از تو مونده
بی وفاییات هنوزم تو رو از دلم نرونده
چشم به راه تو می مونم تا که برگردی دوباره
می ترسم وقتی که نیستی دل من طاقت نیاره
گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله
دیدن دوباره ی تو فقط تو خواب و خیاله
رفتی اما خاطراتت توی قلب من می مونه
هیشکی مثل تو بلد نیست دلمو بسوزونه
تا وقتی که زنده هستم چشم به راه تو می مونم
تو دیگه رفتی که رفتی نمای پیشم می دونم
اما هر کجا که هستی منو تو دلت نگه دار
با چشای خیس و گریون من میگم خدا نگهدار
من با یه دنیا دلخوشی پیش تو موندگار میشم
شبا به یادت میخوابم با یاد تو بیدار میشم
چقدر به دنبال چشات اینور و اونور اومدم
برای پیدا کردنت به هر کجا سر میزدم
حالا که کنارمی هیچ آرزویی ندارم
تموم هست و نیستمُ فقط واسه تو میذارم
من میمونم پیش تو با یه دنیا عشق و آرزو
اگه توام مثل منی اگه دوسم داری بگو
هر بار نگاهت میکنم از بار پیش قشنگتری
با اون چشای مهربون منو به رویا میبری
من با یه دنیا دلخوشی تو رو تماشا میکنم
هر بار تو چشمات یه دونه ستاره پیدا میکنم
قــسمت نـبـود
خودت میدونی میدونم دلیل رفتنت چی بود
اما می تونستی نری چرا می گی قسمت نبود
اگه قسمت نبود چرا توموندی خدا چرا مارو بهم رسوندی
اگه می دونستی یه روزی میری چراروزا رو تا اینجا کشوندی
چرا روزا رو تا اینجا کشوندی؟
چی بودم
چی شدم بخاطر تو ولی پشت دلم رو خالی کردی
حالا اسمت می آد گریم میگره نمیدونی که با دلم چه کردی
اگه در حق تو خوبی نکردم بدون که خالی بود دستای سردم
ولی من در عوض هر چی که بودم با احساسات تو بازی نکردم
اگر چه می دونم دوستم نداری به هر در می زنم تنهام نذاری
اگر پای کسی هم در میونه بزاراسمت اقلّا روم بمونه
دم آخر بزاردست توی دستام بزاربهت بگم دردم چی بوده
فقط لطفی کنه حرفامو بشنو شاید دیگه نگی قسمت نبوده
اگه تصمیم رفتن رو گرفتی ببخش اگه پشیمونت نکردم
آره من واسه تو کم بودم اما با احساسات تو بازی نکردم
با احساسات تو بازی نکردم...
دیگــه مــجبور نیستــی
دیگه مجبور نیستی هر جا که میری
ازم اجازه ی رفتن بگیری
میشه با هر کی که میخوای بچوشی
اصلا هر چی دلت می خواد بپوشی
میشه به هر کی میخوای دل ببندی
یا با غریبه ها بگی بخندی
وقتی دیر میکنی یا میری جایی
دیگه نیستم بهت بگم کجایی
دیگه نیستم بهت بگم کجایی
نرو تنهام نذار با درد و غم هام
اگر چه دلخوری از خیلی حرفام
به قرآنی که از سایش گذشتم
به مرگ هر دوتامون خیلی تنهام
نگو میبینمت یه روز دیگه
اخه احساس من اینو نمیگه
نمی تونم قبول کنم نباشم
ترو خشکت کنه یه مرد دیگه
ترو خشکت کنه یه مرد دیگه
خداحافظ همیشه بهتر از من
همیشه یا که هرجا سر تر از من
توچشات بهترین بودم تو دنیا
نمی دیدی اگر چه کمتر از من
خداحافظ که رفتم بی بهونه
از این خونه دلم بد جوری خونه
به جای سر به روی شونه ی من
تو یادم خاطرات تو می مونه
تو یادم خاطرات تو می مونه
اگه کوه طلا واست بیاره
اگه دنیارو زیر بات بذاره
بازم دستای خالیم خوب میدونن
که هیشکی قدمن دوست نداره
گلت خشک شد ولی هرگز نمرده
زمان بوی تو رو از خونه برده
دلم خوش بود میای یه شب تو خوابم
ولی چند ماهه که خوابم نبرده
داری میری ولی پیشت می مونم
واست هیچی نبودم خوب می دونم
ولی من در عوض هر جا که باشم
واست تا آخر عمرم می خونم
واست تا آخر عمرم می خونم
شاید خیلی چیزا می خواستی اما
منم هیچی نداشتم پات بریزم
اینقد بغضمو پنهون کردم از تو
ازاون روزی که رفتی مریضم
قدیما یادمه می رفتی جایی
همیشه یه خداحافظ می گفتی
چقد آسون شدم باهات غریبه
بازم پشت سرم چیزی شنفتی
الان داغی نمیفهمی چی میگم
مدیونی اگه یادم بیفتی
خیلی سخته بعدازچندسال تازه بفهمی که دوست داشتنش دروغ بوده ولی بازم بهت بگه دوستتدارم.خیلی سخته وقتی که می خوابی طعم واقعی مرگوبچشی ولی تاکه چشماتوبازمی کنی ببینی نمردی ویه روز دیگه روبایدباخاطره هاش شروع کنی.اون دیگه پیشت نیست ولی انگارهمه لحظه هاکنارت بوده.خیلی سخته بهت بگه دوستت دارم ولی نمیخوامت.خیلی سخته دلتوبشکنه توهم میتونستی دلشوبشکنی ولی این کار رو نکردی چون خیلی دوستش داشتی،حالا اون عشقش یه نفر دیگست تو واسش مهم نیستی اصلارسم قایم موشک زمونه اینه که توچشم میزاری ومن قایم میشم بعدتویکی دیگه روپیدامی کنی... عشق بزرگترین دروغ دنیا...
چه زود میگذرد لحظه هایمان باهم / دقیقه های خوش و آشناییمان باهم / تو رفتی و من این را به چشم خود دیدم / میان فاصله ی ردپایمان باهم / تمام فکر مرا این سوال پر میکند که آیا / فرق میکند خدایمان باهم ؟ / قبول کن پس از آن روز و آخرین دیدار / کمی عوض شده حال و هوایمان باهم / برای اینکه بفهمی چه میکشم ای کاش / عوض شود دو سه ثانیه جایمان باهم .
.: Weblog Themes By Pichak :.